جنگ تجارت

تبلیغات + بازاریابی

جنگ تجارت

تبلیغات + بازاریابی

تفاوت رهبری و مدیریت در سازمان

در یک سازمان با وجود تفاوت عمده بین «رهبری» و «مدیریت»، ارتباط تنگاتنگى بین آن دو وجود دارد؛ یک رهبر مى تواند مدیر باشد و یک مدیر نیز مى تواند «رهبری» کند. عکس این قضیه نیز صادق است؛ یعنى یک فرد مى تواند داراى هنر «رهبری» باشد بدون اینکه قادر باشد هدفهاى سازمانى را تحقق بخشد (مدیر نباشد) و یا اینکه یک فرد ممکن است مدیر منظمى باشد ولى کارکنان از روى ترس و اجبار وظایف خودشان را انجام دهند (رهبر نباشد.)

در این نوشتار سعى داریم به این سئوال پاسخ دهیم که براى موفقیت یک سازمان به کدام یک از دو مقوله «مدیریت» یا «رهبری» نیاز داریم؟

در یک سازمان با وجود تفاوت عمده بین «رهبری» و «مدیریت»، ارتباط تنگاتنگى بین آن دو وجود دارد؛ یک رهبر مى تواند مدیر باشد و یک مدیر نیز مى تواند «رهبری» کند. عکس این قضیه نیز صادق است؛ یعنى یک فرد مى تواند داراى هنر «رهبری» باشد بدون اینکه قادر باشد هدفهاى سازمانى را تحقق بخشد (مدیر نباشد) و یا اینکه یک فرد ممکن است مدیر منظمى باشد ولى کارکنان از روى ترس و اجبار وظایف خودشان را انجام دهند (رهبر نباشد.)

در این نوشتار سعى داریم به این سئوال پاسخ دهیم که براى موفقیت یک سازمان به کدام یک از دو مقوله «مدیریت» یا «رهبری» نیاز داریم؟


تعریف رهبرى

فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنها براى همکارى با یکدیگر در جهت تحقق هدف هاى گروهى را «رهبری» مى گویند. یا مى توان گفت: رهبرى استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص است. و یا رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران است به طورى که آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش نمایند.

«رهبری» را اصولاً «هنر نفوذ در دیگران» مى دانند. بدین معنى که پیروان به دلخواه نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت مى کنند.

بنابراین، منظور از رهبرى به طور عام، تأثیر گذارى بر افراد و انگیزش آنان به طورى است که از روى میل، علاقه و با اشتیاق براى دستیابى به هدف هاى گروهى تلاش کنند.

تعریف مدیریت

فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضاى سازمان و کاربرد کلیه منابع قابل دسترسى براى رسیدن به هدفهاى تعیین شده سازمان را «مدیریت» مى گویند.

«مدیریت» به عنوان « هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران» نیز تعریف شده است. چرا که مدیر با اتخاذ تدابیرى براى انجام کارها توسط دیگران و نه شخص مدیر به اهداف سازمان نایل مى شود.

تفاوت مدیر و رهبر

بسیارى از مدیران سازمان ها، از تفاوت میان رهبرى و مدیریت آگاهى ندارند و همین امر باعث مى شود که در اجراى وظایف سازمانى خود ، به اشتباه عمل کنند.

رهبرى همان مدیریت نیست. اگر چه بسیارى از مدیران رهبرند و بسیارى از رهبران مدیر، ولى فعالیت هاى رهبرى و مدیریت فعالیت هاى یکسانى نیست.

باید توجه داشت که «مدیریت» با «رهبری» تفاوت هاى عمده اى دارد که باید مدیران در اجراى وظایف خود به این تفاوت ها توجه داشته باشند، براى آشنایى مدیران، به چند مورد از تفاوت هاى یک «مدیر» با یک «رهبر» در یک سازمان اشاره مى کنند:

1- مدیران در پست خود منصوب شده اند. آنان قدرت قانونى دارند که اجازه مى دهد در مواقع ضرورى به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. در حالى که یک رهبر ممکن است منصوب شده و یا از درون گروه پدید آمده باشد و این اجازه را نداشته باشد که در مواضع ضرورى دیگران را تشویق یا تنبیه کند چرا که قدرت قانونى ندارد.

2- توانایى تاثیرگذارى مدیران بر افراد سازمان، بر مبناى اختیار رسمى است که از پست سازمانى آنها ناشى شده است در حالى که رهبران مى توانند بر عملکرد دیگران تاثیر بگذارند بدون آنکه قدرت تاثیرگذارى آنان از اختیار رسمى ناشى شده باشد.

3- مدیر اداره مى کند در حالى که رهبر ابداع مى کند.

4- «مدیریت» یک رونوشت است در حالى که «رهبری» یک اصل است.

5- مدیر امور را نگهدارى مى کند در حالى که رهبر آنها را بهبود مى بخشد.

6- مدیر روى سیستمها و ساختار تمرکز دارد ولى رهبر روى افراد تمرکز مى کند. در واقع مدیریت به فرآیندهاى سازمانى توجهى حساب شده دارد در حالى که رهبرى به کارکنان به عنوان افراد انسانى توجه واقعى دارد.

7- مدیر از اجراى یک شغل اطمینان حاصل مى کند، در حالى که رهبر مراقب فردى است که آن شغل را اجرا مى کند و به او توجه دارد.

8- مدیر نظارت مى کند، ولى رهبر اعتماد مى پراکند.

9- مدیر دیدگاه محدودى دارد، ولى رهبر از دیدگاه وسیعى برخوردار است.

10- مدیر «چگونه و چه وقت» را مى پرسد، در حالى که رهبر «چه چیز و چرا» را مى پرسد.

11- مدیر نظر به انتهاى خط دارد، ولى رهبر چشم به افق دارد.

12- مدیر پیروى مى کند، در حالى که رهبر سرچشمه مى گیرد.

13- مدیر وضع موجود را مى پذیرد، ولى رهبر با وضع موجود در جدال است.

14- مدیر سرباز قدیمى خوبى است، اما رهبر آدم خودش است.

15- مدیر کارها را درست انجام مى دهد، در حالى که رهبر کارهاى درست را، انجام مى دهد.

برخى از خصوصیات عمده براى رهبران موفق

برخى اعتقاد دارند که یک شخص یا رهبر متولد مى شود یا نه. از نظر این افراد رهبران ابرمردانى هستند که به علت ویژگى هایى که موهبت الهى است شایستگى رهبرى پیدا کرده اند، بنابراین کسانى مى توانند نقش رهبرى را در سازمان ایفا کنند که داراى خصوصیاتى چون هوشمندی، برونگرایی، تسلط بر خود، اعتماد به نفس، سخنورى و جاذبه کلام، زیبایى و جذابیت سیما و چهره و مانند آنها باشند.

از جمله خصوصیات عمده اى که براى رهبران ذکر مى شود، مى توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- هوش: تحقیقات انجام شده بر روى رهبران موفق سازمانى نشان مى دهد که هوش آنان از میانگین هوش پیروان و زیردستانشان بیشتر است.

2- خصوصیات ظاهرى و فیزیکى مانند قد، سیما و حرکات دست.

3- بلوغ اجتماعى و وسعت دید: رهبران از جهت عاطفى با ثبات و داراى اعتماد به نفس اند و نسبت به مسایل و رویدادهاى اطراف خود دید و بینش وسیعى دارند.

4- رهبران شخصیت برونگرا دارند.

5- انگیزه هاى توفیق طلبى و نیل به هدف: رهبران داراى انگیزه هاى قوى براى موفقیت هستند و توفیق طلب اند.

6- خصوصیات شغلى مانند پشتکار و تلاش و ابداع و ابتکار.

7- خصوصیات اجتماعى مانند مرتب اجتماعى و سیاسى.

8- انسانگرایى: انسانگرایى و تاکید بر ارزش انسانها خصوصیت بارز دیگر رهبران موفق است.

هر چند که عده اى عقیده دارند که توانایى رهبرى با خصوصیت فرد یا ویژگى هاى موروثى قابل بیان است، ولى باید این نکته را در نظر داشت که مى توان براى رهبر خوب شدن آموزش دید و با برنامه هاى آموزشى یک رهبر موفق شد.

مهارتهاى مورد نیاز مدیران

مدیران در هر سطحى که باشند و در هر نوع سازمانى که فعالیت کنند باید به مهارتهاى خاصى مجهز شوند تا بتوانند در نیل به اهداف تعیین شده سازمان را یارى رسانند. این مهارتها عبارتند از: مهارتهاى ادارکی، مهارتهاى انسانى و مهارتهاى فنى.

1- مهارتهاى ادارکى: این مهارتها توانایى هماهنگى کردن و وحدت همه فعالیت هاى سازمان را به مدیر مى دهند تا بتواند سازمان را به صورت یک کل در محیطى که آن را احاطه کرده است مشاهده، و روابط متقابل بخشهاى مختلف و چگونگى تاثیر تغییر هر قسمت در کل سازمان را پیش بینى کند.

مهارتهاى ادارکى توانایى تحلیل موقعیت و تعیین ریشه مسایل و تدوین برنامه مناسب را به مدیر مى دهند. این مهارتها خصوصاً براى مدیران عالى سازمان که باید اهداف وسیع و برنامه هاى بلند مدت سازمان را براى آینده طرح ریزى کنند، ضرورى است.

2- مهارتهاى انسانى: این مهارتها به مدیر امکان مى دهند تا با افراد، در کنار آنها و به طور موثر با آنها کار کند. مدیران در همه سطوح به این مهارت نیاز دارند، چون براى نیل به اهداف سازمان به افراد داخل و خارج سازمان وابسته اند. مدیرانى که مهارتهاى انسانى خوبى دارند مى توانند نیازها و انگیزه هاى افراد را درک و آنان را تشویق کنند تا بدون نگرانى در تصمیم گیرى ها مشارکت داشته باشند.

3- مهارتهاى فنى: این مهارتها به معنى توانایى به کار بردن ابزار، شیوه ها و دانش مورد نیاز براى اجراى یک زمینه تخصصى است.

وظایف مدیر

براى یک مدیر، وظایف متنوعى عنوان شده است، اما در حالت کلى مى توان وظایف یک مدیر را به صورت زیر خلاصه کرد:

1- برنامه ریزى: مدیر اهداف سازمان در درجه اول تعریف مى کند سپس با تعیین راهبرد تحقق این اهداف و ایجاد مجموعه اى از برنامه ها براى یکپارچه و هماهنگ کردن فعالیت در جهت نیل به این هدف ها گام بر مى دارد.

2- سازماندهى: مدیر مشخص مى کند که در یک سازمان چه وظایفى باید اجرا شوند و چه کسانى باید این وظایف را انجام دهند. وظایفى که مى توانند با هم یک گروه شغلى تشکیل دهند، تعیین مى شوند.

3- هدایت: مدیر فعالیت هاى افراد سازمان را هدایت مى کند و آنها را هماهنگ مى کند و با ایجاد انگیزه در زیردستان فعالیت هاى آن را جهت مى دهد، موثرترین مجارى ارتباط را انتخاب و تعارض میان اعضاى سازمان را بر طرف مى کند.

4- نظارت: مدیر براى اطمینان از اجراى درست و به موقع همه کارها عملکرد سازمان را ارزیابى مى کند و عملکرد واقعى سازمان را با هدفهایى که از قبل تعیین شده بود، مقایسه مى کند تا اگر انحراف هایى از برنامه هاى تعیین شده مشاهده شد، آنها را اصلاح کند.

5- خلاقیت: مدیر براى آنکه با تحولات شتابان اندیشه ها سازگار شد و در صحنه رقابت با رقباى متعدد دوام بیاورد، باید شرایط لازم را براى بروز خلاقیت یعنى پیدایش اندیشه هاى نو در افراد سازمان به وجود آورد.

نتیجه گیرى:

از آنچه گفتیم مى توان دریافت که براى موفقیت یک سازمان، باید به هر دو مقوله «مدیریت» و «رهبری» توجه داشت؛ هر چند یک مدیر موفق مى تواند با توجه به مهارتها و وظایفى که براى وى برشمرده ایم، سازمان را به سوى اهداف خود، پیش ببرد اما این مهارتهاى مدیریتى براى موفقیت در جهان صنعتى امروز کافى نیست. از سوى دیگر در طول تاریخ ثابت شده است که موفقیت یا شکست جنگها، امور تجاری، مسابقه هاى ورزشى و گروههاى معترض سیاسى تا حدود زیادى به رهبرى آنها مربوط مى شود به گونه اى که «بنیس» یکى از نظریه پردازان در مدیریت، در اهمیت «رهبری» معتقد است که «براى بقا در قرن بیست و یکم ما نیازمند نسل جدیدى از رهبران هستیم.». بنابراین باید مدیران سازمان ها در درجه اول به مهارتها و وظایفى که در این نوشتار براى آنها برشمردیم، توجه داشته باشند و در درجه دوم با شناخت اساسى از تفاوت میان مدیریت و رهبرى بتوانند با ترکیب «مدیریت» و «رهبری»، براى تحقق موفقیت سازمان گام بردارند.

منبع : خانه کارآفرینان ایران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد