جنگ تجارت

تبلیغات + بازاریابی

جنگ تجارت

تبلیغات + بازاریابی

رسانه بیلبورد

رسانه بیلبورد


احتمالاً شما هم ایمیل‌هایی با عنوان تصاویر جالب دریافت کرده‌اید که به طور مثال تبلیغ یک کالا را با بیلبورد نشان می‌دهد. شاید حسرت خورده‌اید که چرا در ایران چنین تبلیغاتی را در بیلبورد نمی‌بینید. یکی از مشکلات در این میان ناشناخته ماندن بیلبورد به عنوان یک رسانه است. این پرونده قصد دارد که بیلبورد را به عنوان یک رسانه مهم تبلیغاتی در ذهن مدیران بازنمایی کند.

بیلبورد رسانه جلب مشتری

اگر از بزرگراه‌های مدرس، همت و چمران در شهر تهران گذر کرده باشید، به طور حتم چشمتان به یکی از تابلوهای رنگانگ تبلیغاتی افتاده که در کنار بزرگراه‌ها خودنمایی می‌کنند. به تابلوهای بزرگی که معمولاً از آنها برای تبلیغات استفاده و در نواحی پر ترافیک و در کنار جاده‌های شلوغ یافت می‌شوند، «بیلبورد» می‌گویند. بیلبوردها دارای اندازه‌های مختلفی هستند اما معمولاً در اندازه‌های بزرگ و با جملات کنایه‌دار یا ایهام‌دار سعی‌ می‌کنند تا نگاه مشتری را به خود جلب کنند.

اکثر بیلبوردهای برجسته در امتداد بزرگراه‌ها نصب می‌شوند به‌طوری‌که اثر آنها در ذهن سرنشینان باید زیاد باشد. بیلبوردها معمولاً راه اصلی پیدا کردن غذا و بنزین در بزرگراه‌های ناآشنا برای رانندگان هستند. در ایالات متحده سالانه بین پنج تا 15 هزار بیلبورد در جاده‌ها نصب می‌شوند. برخی از شهرها در دنیا حجم انبوهی از بیلبوردها را دارا هستند. میدان ساعت در نیویورک مثال خوبی در این مورد است که به‌خاطر کمبود فضا، بر بالای بسیاری از ساختمان‌ها بیلبورد نصب شده است.

بیلبورد یک رسانه است

بیلبوردها بیش از آنکه ابزار تبلیغاتی باشند، یک رسانه به حساب می‌آیند؛ رسانه‌ای که می‌تواند پیام خود را به مؤثرترین شکل ممکن به مخاطب خود منتقل کند. به رسانه‌ای که بیشترین اثربخشی را برای تبلیغات داشته باشد و موجب بقاء و موفقیت تبلیغات شود، «رسانه اثربخش» می‌گویند. به بیان دیگر، رسانه‌ای که بتواند پیام فروش و بازاریابی را در مخاطبان درونی کند که قدرت نیازسنجی، نیازسازی، نیازمندی و نیازشناسی آنان را تحریک کرده و آنها را به عکس العمل وادارد، رسانه‌ای اثربخش است. به طور معمول بیلبوردها در زمره رسانه‌های اثر بخش جای می‌گیرند. اگر چه شرکت ها، رسانه اثربخش خود را براساس استراتژی‌های بازاریابی و براساس تحقیقات انتخاب می‌کنند، اما به طور مثال این مسأله به اثبات رسیده که برای شرکت‌های تولیدکننده خودرو، بهترین شیوه تبلیغاتی بیلبورد است. در تعریف‌های رسانه اثربخش براساس مدل هرم مشتری، بیلبورد یک رسانه طلایی (Golden Media) برای تبلیغ لوازم خانگی به حساب می‌آید. مشتریان رسانه طلایی سودآوری کمتری دارند ولی از محصولات و خدمات شرکت رضایت دارند و به وسیله رسانه طلایی می‌توان وفاداری آنها را زیاد کرد. با ظهور فناوری‌های جدید، بیلبوردها اکنون به رسانه‌ای تعاملی تبدیل و از حالت یک تابلوی تبلیغاتی غیرمتحرک خارج شده‌اند. در پنجاه و چهارمین جشنواره تبلیغات کن، بیلبوردی از BBC برنده جایزه شد. در این بیلبورد از مخاطبین خواسته شده بود تا با ارسال پیامک به شماره‌های اعلام شده رأی دهند که آیا نیروهای آمریکایی در جنگ‌ها اشغالگر هستند یا آزادی‌بخش که رأی آنها پس ارسال پیامک روی بیلبورد ثبت می‌شد. چنین شیوه‌ای باعث می‌شود تا مخاطبین بیلبورد از حالت انفعالی خارج شده و بالا و پایین رفتن آمار ثبت شده را بر روی بیلبورد دیجیتال مشاهده کنند.

بیلبوردها چگونه متولد شدند
پیشینه بیلبورد به تمدن‌های اولیه باز می‌گردد. در تاریخ مصر باستان به ستون‌های سنگی اوبلیسک برمی‌خوریم که ستون‌هایی چهار وجهی با نوک هرمی شکل هستند و از سنگ یک‌تکه ساخته شده‌اند. این ستون‌ها نه تنها جنبه تزئینی داشته‌ بلکه برای ترویج مذهب مصریان باستان به کار می‌رفته‌اند و بر روی آنها جملات مذهبی و دعاهای مختلف کنده کاری شده بود. همچنین هرچند مطالب موجود بر این ستون‌ها محدود به موارد مذهبی و سیاسی است، اما بدون شک در تعریف امروز از تبلیغات می‌گنجد. نخستین قدم‌ها در مسیر تبلیغات در سال۱۴۵۰، زمانی که «یوهان گوتنبرگ» ماشین چاپ قابل حمل را اختراع کرد، بر می‌گردد که با انتشار برگه‌های آگهی دستی، تبلیغات به شکل امروزی آن به مردم معرفی شد. در سال ۱۷۹۶ با تکمیل روش‌های لیتوگرافی، اولین پوستر تصویرسازی شده به وجود آمد. به مرور زمان، مردم به دنبال فضاهایی مناسب برای نصب آگهی‌های خود بودند تا در محدوده زمانی مشخص، بیشترین بازدیدکننده و بالاترین تأثیر را داشته باشد؛ به این ترتیب، ستون‌ها و جعبه‌های ویژه نصب آگهی در نقاط پر رفت‌و‌آمد شهرها برپا شد.اولین بار تبلیغات در حاشیه جاده‌ها توسط بازرگانان و کسبه محلی آمریکایی به کار رفت. آنها علامت‌ها و تابلوهایی را بر دیوارها و نرده‌ها نقش کرده یا پوسترهایی را بر روی تیرهای تلگراف، دیوارها و هر محل ممکن، نصب می‌کردند. در نیویورک در سال ۱۸۳۵، اولین پوستر بسیار بزرگ در فضای خارجی نصب شد.

شیوه‌های ارائه تبلیغات در بیلبورد

بیلبوردها باید تأثیری ماندگار و برق‌آسا در حافظه مشتری بگذارند به‌طوری که بعد از اینکه بیننده از محل دور شد، همچنان به تبلیغ و موضوع آن فکر کند. تبلیغ بر روی بیلبورد باید در زمان بسیار کوتاه قابل خواندن باشد. در حالی که اتوموبیل با سرعت زیاد از کنار یک بیلبورد عبور می‌کند، سرنشینان آن باید بتوانند آن را بخوانند و یا پیام مورد نظر را دریافت کنند. بنابراین آنها معمولاً شامل چند لغت در اندازه بزرگ و خوانا بوده و یا دارای تصاویر کنایه‌دار و گیرا با رنگ‌های درخشان هستند.

در برخی از بیلبوردها اشیاء یا تصاویر خارج از حجم چارچوب اصلی به‌صورت چند بعدی طراحی و نمایش داده می‌شوند. به عنوان مثال در اوایل قرن بیست و یکم در آمریکا تبلیغی برای یک فروشگاه زنجیره‌ای فست‌فود طراحی شد که در آن گاوی خارج از صفحه بیلبورد در حال نوشتن یک شعار علیه مصرف گوشت گاو با غلط املایی را نمایش می‌داد."frendz don't let frendz eat beef."

مزایای تبلیغات بیلبوردی
وجود این تابلوهای بزرگ، برای شرکت‌های کوچک که قادر به پرداخت هزینه تبلیغات تلویزیونی نیستند، بسیار مفید‌ است. بیلبورد در مقایسه با قیمت تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و کم اثر بودن تبلیغات در رسانه‌های چاپی می‌تواند با هزینه کمتر، بیشترین تعداد مخاطب را جلب کند. از سوی دیگر صاحبان این نوع تبلیغات دنبال مشتری نمی‌گردند بلکه این مشتریان هستند که آنها را می‌یابند.

منبع : ماهنامه مدیریت ارتباطات - خرداد ماه ۸۹ -

روابط عمومی بالا وپائین!

روابط عمومی بالا وپائین

روابط عمومی را حرفه­ای تعریف می کنند که هنر، فن و علم مردمداری است. آن را یکی از اَعمال مدیریت می­خوانند که مدیر به کمک آن افکار عمومی را تجزیه و تحلیل می­کند و برنامه های ارتباطی یک سازمان را تدوین و به اجرا می­گذارد. هنر و خلاقیت در روابط عمومی باید از ویژگیهای زیباشناختی و نوآوری برخوردار باشد. فنون آن ترکیبی از مهارتهای ارتباطات انسانی و نحوه کاربرد فناوری­های ارتباطی و اطلاع رسانی است. و خلاصه اینکه علم در روابط عمومی متکی بر یافته های علوم اجتماعی و علوم انسانی است و البته از سایر علوم هم بی نیاز نخواهد بود.

اما «روابط عمومیِ بالا» چیست؟ و مگر روابط عمومی پائین هم داریم که هر روز دهها مورد آن را می توان در آگهی های نیازمندیهای روزنامه­های چاپ پایتخت مشاهده کرد. بالا بودنِ روابط عمومی گاه با صفاتی چون مناسب، خوب، قوی، عالی و بسیار عالی همتراز می­شود.

اگر در کلمات متضاد هر یک از اینها غور کنیم، شاید بتوان این ویژگیها را دقیق­تر درک کرد. برای مثال اگر بالا در برابر پائین، مناسب در برابر نامناسب، خوب در برابر بد، قوی در برابر ضعیف و بسیار عالی در برابر بسیار بد قرار گیرند. به این آگهی­ها نگاه کنید:

ا) «بازاریاب خانم با روابط عمومی بالا جهت شرکت آرایشی و پخش در آرایشگاهها» و مشابه آن با ترکیباتی چون بازاریاب فعال، بازاریاب حرفه ای، بازاریاب با ظاهری آراسته، بازاریاب با وسیله نقلیه و... همه با روابط عمومی خوب، یا با روابط عمومی مناسب، روابط عمومی قوی، و حتی عالی و بسیار عالی را می­ توان مشاهده کرد. 2) در همین مقوله کارمند فروش و فروشنده با روابط عمومیِ بالا مورد نیاز شرکتهاست: \"فروش پوشاک زنانه، خانمی با روابط عمومی قوی\" 3) شغل منشی­گری نیز به روابط عمومی بالا نیاز دارد. \"منشی خانم جهت پاسخگویی به تلفن با روابط عمومی بالا\"؛ که گاه به جای بالا از ویژگی قوی، عالی و بسیار عالی هم استفاده می شود. 4) گاه برای سایر حرفه ها نیز همچون این دو آگهی: \"متصدی تزریقات با روابط عمومی بالا\"، \"کارشناس حسابداری با روابط عمومی قوی\"نیز مشاهده می­شود.

این نقل قولها از میان آگهی­های مندرج در یک روز روزنامه­ای است که در 97 عنوان از آگهی نیازمندیهای آن مهارت روابط عمومی جزء شرط اصلی یا مکمل برای استخدام فرد واجد شرایط بوده است. به طوری که از هر پنج عنوان آگهی مرتبط در نسخه مورد بررسی یک مورد را شامل می­شد.

در تفسیر این آگهی ها می توان گفت آنچه در اینجا دیده می­شود با متون آموزشی رایج در دوره­های کارشناسی و کارشناسی ارشد روابط عمومی ارتباطی ندارد. مضافا اینکه هیچکدام از این مشاغل جزء حرفه روابط عمومی محسوب نمی­شوند، هرچند در این آگهی ها مهارت روابط عمومی یک شرط اصلی و گاه نقش مکمل را ذکر می­کند.

اگر روابط عمومی را همان مردمداری بدانیم یک برداشت این است فرد مورد نظر باید مردمدار باشد. ولی وقتی اعلام می شود «با» روابط عمومی بالا آیا مراد از روابط عمومی در اینجا یک نوع ویژگی ذاتی است یا مهارتهای اکتسابی است. اگر حالت اول باشد بیشتر جنبه نوعی«اکسیر » را دارد که در مراکز علمی و آموزشی بدست نمی آید و تصور می­شود جنبه ذاتی، ژنتیکی و مادرزادی دارد. در حالت دوم منظور مهارتهای ارتباطی فردی و اجتماعی است که جنبه یادگیری دارد و در مراکز علمی و آموزشی آموزش داده می­شود و یا در محیط­های اجتماعی و فرهنگی نظیر خانواده، مراکز مذهبی و ورزشی، محفلهای اجتماعی و ازطریق رسانه­های ارتباط جمعی به توانمندی فرد منتقل می­شود. یعنی فرد مورد نظر باید توانایی بالایی در ارتباطات روزمره در محیط کار داشته باشد: مانند، گوش دادن، پرسش کردن، فن بیان، ارائه­دادن، وقت شناسی و نظائر این. برای مثال وقتی می­خوانیم «تلفنچی با روابط عمومی بالا» یعنی فردی که خوب گوش دهد، خوب درک کند، سریع­البیان و سریع الانتقال باشد و نهایتا پاسخگویی را به خوبی انجام دهد؟ در حالت سوم انتظار می­رود فرد مورد نظر بر کاربرد فناوری­های ارتباطی و اطلاع رسانی تسلط داشته باشد. یعنی طرز کار با ادواتی نظیر کامپیوتر، ماهواره، ویدئو، دوربین عکاسی و فیلمبرداری و نظایر این را در حد بالایی بداند و بتواند در عمل بکارگیرد.

در واقع، آنچه از این آگهی­ها مستفاد می­شود قطعا حالتهای دوم و سوم نیست، چون هریک از این دو حالت برچسب خاص خود را دارد، به طوری­که معمولا در آگهی­ها به مهارت فن بیان یا تسلط بر تایپ و رایانه جداگانه اشاره و سپس بر روابط عمومیِ بالا هم تأکید می­شود. بنابراین، آیا می­توان تصور کرد که مراد از آگهی دهندگان کژکارکردهای ارتباطات در محیط کار است که بخشی از آنها از جمله آفتها و آسیبهای روابط عمومی هم محسوب می­شوند.

همان رفتارهای ارتباطی که در مرامنامه اخلاق خرفه­ای نیز منع شده ­اند. برای مثال آیا منظور از آگهی دهندگان داشتن توان مردم فریبی، طنّازی، چرب زبانی و چاپلوسی، دروغ گویی، چاخان و خلاصه انواع.شگردها و حقه­های ارتباطی اینچنینی است؟ اگر اینها نیست پس چیست؟ در حالتی خوش بینانه نیز می­توان پیام پنهان در آگهی­ها را به همان «اکسیرِ روابط عمومی» تعبیر کرد تا از مفهوم روابط عمومی بالاابهام زدایی شود.